□ حلیم رو با« شکر» باید خورد یا«نمک»؟ تا حالا روی سیب زمینی ( آب پز یا سرخ کرده)، شکرریختهاید ؟ روی شله زرد چی ؛ میشه به اندازهی دارچین نمک ریخت؟
پرانتز: تهرونیهای اصل وفابریک، عدسپلو رو با شکر میل میکردند (گرچند که حالاهمهشون پیتزاخور شدن و سالی به 12 ماه هم پای سفره پهن شدهی کف اتاق، نمیشنینن که نمیشینن).
... تا حالا هوس کردین کنار بشقابِ شیرین پلو نمکدون بذارید؟ مزهی تخم مرغ عسلی رو با شکر چشیدهاید؟ و...
از این تعاریف تا دلتون بخواد میشه پشت سرهم ردیف کرد: نمک روتوی شربت سکنجبین بریزیم؟ ، با ریختن یه لایه خفیفِ شکر روی خیار قلمی و پوست کنده موافقید؟ میشه برای چاشنی کباب (کوبیده وبرگ و اون هم فرق نداره) ، شکر رو جایگزین سماق کرد؟ و...
□ کسانی که با فلسفه سر وکار دارند، خوب میدونن که« ذائقه» چه نقشِ تعیین کنندهای در ساختار ذهنی ما آدمها (!) داره! «کلیدِ انسانِ خاکی» همین ذائقه است... اسم «ذائقه» را(به غلط) میشه گذاشت«سلیقه» و غلط تر از اون ، می شه «علاقه» صداش کرد...
و از همه بدتر،بعضیها هم تا یه نفر رو 2 بار میبینن وبهش عادت میکنن، زودی واژهی(دستمالی شدهی) «عشق» راقرض گرفته و فوری میرن توی «لباسِ» لیلی و مجنون خدابیامرز!
برخیها هم از اون وری «پَرت» شدند! اونا «روابط» رو توی فاکتور(متداول شدهی) «سلیقه» جست وجو میکنن و حرفِ اول و آخرشون شده : تنوع و بس...
□ از نگاهی کاملن مثبت، وقتی «تابو»ها و خط قرمزها توی ذهن و دل ما جا میافتن، میریم توی راه مستقیم و با تکیه بر«باورها»مون، میشیم: نرمالیته (ونه فرمالیته)...
بخشی از این بایدها و نبایدهایی که خودمون برای خودمون وضع و تعریف کردیم ، باز دارنده هستن و پارهای هم وسوسه برانگیزو تحریک کننده ...
درست مثهِ ریختن شکر روی کباب (اونهم از نوعِ برگِش)!