• وبلاگ : هلو
  • يادداشت : يک داستان واقعي
  • نظرات : 5 خصوصي ، 36 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    + يكي... 
    + يكي... 
    + يكي... 
    + يكي... 
    سياست
    + يكي... 
    + يكي... 
    + يكي... 
    اينجا را کليک کنيد تا تصوير را با بزرگترين اندازه ببينيد
    + يكي... 
    + يكي... 

    + يكي... 
    من بد بودم اما بدي نبودم ، آخرين اشک من نخستين لبخندم بود ، روزي که تو بيائي ، براي هميشه بيائي .
    + يكي... 

    من نمي دانم بازي كردن با احساسات يك اقليت به قول شما خاص سياسي است؟!

    مطمئن باشيد من بيطرفانه قلم به دست نگرفتم. من به طرفداري از همان اقليت خاص قلم به دست گرفتم.

    من نمي دانم اگر ما (من و تو) هم جزء همان اقليت خاص بوديم باز حاضر بوديم ارزش زندگي خود را با دو سال سربازي (دوراني كه به جرات مي توان گفت هيچ ارزشي ندارد) برابر بدانيم!

    من باز هم مي گويم اين مطلب نگاه كارشناسانه به مطلب نبود فقط بيان احساسات شخصي نسبت به اين طرح بود.

    موفق باشيد

    من چون آدم لجبازي هستم گذاشتم نصف شب مطلب شما را بخوانم. انشاا... بعدا نظرم را مي دهم.

    حرف شما كاملا متين.

    اينكه پسري با دختري معلول ازدواج كنه حالا بخاطر نيت انساني يا بالاتر ازآن بخاطر عشق ، كاري بسيار ارزشمند است. من هم اين مطلب را نوشتم تا بگويم با اين طرح ديگر تفاوت عشق و نامردي مشخص نمي شود.البته خوشحال مي شوم شما نقص هاي مطلب من را بگوييد.من فقط احساسات لحظه اي را كه اين مطلب را خواندم نوشته بودم و منظورم اصلا تحليل مطلب نبود.

    بهر حال از آشنايي با شما خوشحال شدم

    سلام

    عالي بود

    فقط همين

    تا بعد

     <      1   2   3      >